keyword/content
1402/02/09
1400/10/11
1398/02/04
1396/02/10
1395/02/08
1394/06/04
1394/02/09
1393/06/29
1391/07/23
1390/11/19
1390/05/16
1390/04/28
1390/01/08
1389/06/16
1389/01/16
1387/02/04
1385/02/06
1384/02/14
1383/04/15
1380/01/01
1379/02/14
1378/02/15
1377/02/09
1376/02/10
1375/02/12
1375/02/12
1374/09/26
1373/02/13
1371/02/09
1371/01/01
1370/02/11
1369/09/19
1369/02/12
1368/04/05

وقتی اهمّیّت مسئله‌ی تولید کار، تولید اشتغال را فهمیدیم ــ آنچه حالا گفته میشود اشتغال؛ یعنی واقعاً کار؛ حالا بعضی از اشتغالها هست که درونش واقعاً کار نیست، از آن وقتی که مصرف میشود، کار مفید در نمی‌آید؛ آن مورد نظر نیست ــ اگر هشت ساعت، هفت ساعت، پنج ساعت، کمتر، بیشتر، در فلان مرکز میرویم و می‌آییم، واقعاً پنج ساعت کار انجام بگیرد، هفت ساعت کار انجام بگیرد؛ ما باید تولید کار کنیم. تولید کار از جنبه‌های مختلف مهم است: اوّلاً، کشور به کار احتیاج دارد، جامعه به کار احتیاج دارد و همین‌طور که گفتیم [اگر] کار نباشد زندگی نیست؛ ثانیاً، فرد کارگر به کار احتیاج دارد برای خاطر اینکه زندگی‌اش را اداره کند؛ ثالثاً، فرد کارگر یک احتیاج معنوی، یک احتیاج روحی به کار دارد؛ خدای متعال انسان را این‌جور آفریده که بیکاری او را کسل میکند، کار او را بر سر نشاط می‌آورد؛ پس احتیاج به کار فقط برای خاطر گذران زندگی نیست؛ از لحاظ معنوی هم ما به کار احتیاج داریم؛ فرد به کار احتیاج دارد. رابعاً، کار مانع فساد میشود. ‌بیکاری منشأ فساد است. خیلی از این فسادها بر اثر بیکاری است.
ما چند سال قبل از این، سه چهار سال پیش، یک حرکتی را با دولتِ وقت شروع کردیم برای شناخت آسیب‌های اجتماعی. حتّی خود بنده در جلسات شرکت میکردم ــ جلسات چندساعته ــ برای اینکه راجع به آسیب‌های اجتماعی کار بشود، فکر بشود. آنچه که من خودم به آن رسیدم، این است که بسیاری از این آسیب‌ها ناشی از بیکاری است؛ اعتیاد مربوط به بیکاری است، فساد مربوط به بیکاری است، دزدی مربوط به بیکاری است، طلاق‌ و انهدام خانواده‌ها مربوط به بیکاری است. پس ببینید، آن دستگاه‌هایی که مسئول تولید کارند ــ حالا وزارت کار، مسئول تولید کار نیست، عمدتاً وزارتخانه‌های دیگر مسئول تولید کارند ــ بدانند که تولید کار،‌ ایجاد کار، ایجاد اشتغال، به معنای واقعی کلمه‌ چقدر برای جامعه مهم است؛ سرمایه‌گذاری کنند. این هم یک مطلب.
یک مطلب دیگری که در باب کار میخواهم عرض بکنم، این است که ما احتیاج داریم که یک رابطه‌ی مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیه‌ای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ‌. درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را این‌جوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم. عرض کردم، این کارِ بلندمدّت و مشکلی است امّا باید بشود. خیلی از این واسطه‌گری‌ها، خیلی از این سوداگری‌ها، خیلی از این دلّال‌بازی‌ها، این رشوه دادن و رشوه گرفتن‌ها در بعضی از جاها، این رباخواری‌ها در بعضی از بخشهای اقتصادی کشور، این ویژه‌خواری‌ها، که ارتباط با فلان کس موجب بشود یک درآمدِ آسانِ بی‌دردسرِ بدون کاری گیر آدم [بیاید]، همه‌ی اینها برای جامعه مضر است. درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد. آنچه من گفتم معنایش این نیست که فردا، یا شما یا دستگاه دولتی یا خود بنده بتوانیم این کار را انجام بدهیم؛ من میخواهم این فرهنگ در جامعه رشد کند: فرهنگِ ارتباطِ درآمد با کار. خیلی از این تبعیض‌ها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین» در جامعه هستند که در قرآن ذکر شده‌اند ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.

آن [طور] که ما از نزدیک کار او را (شهید سلیمانی) دیدیم، واقعاً مظهر تلاش بود؛ کار خستگی‌ناپذیر؛ خستگی‌ناپذیر. گاهی اوقات که مثلاً به یک کشوری میرفت، برمیگشت و برای ما گزارش میفرستاد، من وقتی میخواندم این گزارش را، حیرت میکردم از حجم کار عظیمی که در این مثلاً چند روز اتّفاق افتاده. من از تعدادی از این گزارشها یک نسخه برداشته‌ام برای نگهداریِ پیش خودم؛ روی آن هم نوشته‌ام که این را من نگه میدارم برای اینکه در آینده دیده بشود، معلوم بشود که این مرد چقدر کار انجام میداده. الان چند نسخه -دو سه گزارش را- از این قبیل دارم. کار خستگی‌ناپذیر.
همراه با شجاعت؛ یعنی کاری که کار معمولی نیست و احتیاج به شجاعت دارد، احتیاج به شهامت دارد؛ و متّکی به عقلانیّت؛ هم شجاعت، هم عقلانیّت؛ هر دو در حدّ تحسین‌برانگیز؛ با تدبیر.

مهم این است که ما در داخل به گوهر درونی خودمان آگاه بشویم، آشنا بشویم و بدانیم که توانایی‌های نیروی انسانی‌ در کشور ما و جامعه‌ی ما و منابع انسانی ما بسیار فراتر از آن چیزی است که امروز دارد نشان داده میشود. جوانهای ما ابتکارات زیادی میتوانند بکنند، ما در طول این سالها این را نشان داده‌ایم، هم در قضایای تولید، هم در مسائل گوناگون اجتماعی، هم در مسائل سیاسی، هم در قضایای اقتصادی‌ای که آنها از اوّل انقلاب روی مسائل اقتصادی ما متمرکز شده‌اند؛ این پیشرفتهای گوناگون کشور، این سازندگی‌ها، این تلاشهای فراوان، همه در مقابله‌ی با حرکت دشمن اتفاق افتاده و انجام گرفته است. توانایی‌های ملّت ایران، توانایی‌های خیلی زیادی است. ما باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج کنیم؛ این روحیه‌ی نشستن و ثروت بادآورده را انتظارکشیدن باید از بین برود، این را نباید ترویج کنیم.

مشکل اقتصادی ‌ما، مشکل لاینحلّی نیست؛ مشکلی نیست که راه‌حل نداشته باشد؛ گره‌ای نیست که بازنشدنی باشد. باید راه را درست پیدا کنیم، بعد هم همّت کنیم، تلاش کنیم؛ مسئولان تلاش کنند.
یک کار عمده در این قضیّه همین رعایت و ملاحظه کردن و در نظر داشتن جامعه‌ی کارگری کشور است؛ جامعه‌ی کارگری بایستی احساس تکریم بکند، احساس احترام بکند، احساس کند که قدر او دانسته میشود، قدر کار او دانسته میشود؛ اگر این به‌وجود آمد، آن‌وقت خستگی از کار، بی‌حوصلگی نسبت به کار، بی‌اعتنائی نسبت به کار، دیگر وجود نخواهد داشت و کار، درست و صحیح انجام میگیرد. خب یکی‌ از الزاماتی که وجود دارد این است که ما فرهنگ کار را ترویج کنیم، اهمّیّت کار را ترویج کنیم. بله عدّه‌ای هستند که تشنه‌ی کارند و کار پیدا نمیکنند؛ عدّه‌ای هم هستند که از بیکارگی بدشان نمی‌آید؛ ما باید فرهنگ کار را، ارزش کار را، اهمّیّت کار را در جامعه رایج کنیم؛ جوری باشد که در بینش عمومی مردم ما، کار، جای خودش را پیدا کند، جایگاه خودش را پیدا کند. این یکی از کارهای لازم است. و «کار» مهم است؛ نوع کار، در درجه‌ی دوّم است. اینکه بگوییم من این کار را نمیخواهم، آن‌ کار باید به من داده بشود، این مسئله‌ی دوّم است. مسئله‌ی اوّل، نفْس علاقه‌ی به‌ کار و اشتیاق به ‌کار است؛ این بایستی در جامعه ترویج پیدا کند و کار [به‌عنوان] ارزش شناخته بشود؛ کارگر وقتی میگوید «من کارگرم»، احساس افتخار کند، احساس حقارت نکند؛ کمااینکه واقع قضیّه هم همین است، اگر ما همه‌ی ثروتهای دنیا را هم یک جا جمع کنیم، همه‌ی پول‌دارهای عالم هم بیایند یک‌ جا جمع بشوند، [امّا] کارگری برای کار نباشد، بی‌فایده است؛ کارگر، ستون فقرات اقتصاد و ستون فقرات تولید است. البتّه من بارها گفته‌ام که هر‌ بخشی سهمی دارد؛ کار‌آفرین و کارفرما و کارگر و مدیرِ دولتی هرکدام سهمی دارند؛ این عناصر گوناگون که با هم همکاری بکنند، کار در اوج زیبایی و خوبی و کمال انجام میگیرد؛ این معلوم است، باید همه با ‌هم همکاری کنند؛ امّا نقش کارگر را به‌عنوان محورِ حرکتِ کار و فعّالیّت و اشتغال در کشور، بایستی [به‌عنوان] ارزش معرّفی کرد که مایه‌ی سربلندی باشد. اگر از یک کسی [مثلاً] از یک جوانی بپرسند پدرت چه‌کاره است؟ با افتخار بگوید کارگر است؛ کمااینکه با افتخار میگفت مثلاً مدیر است؛ این یک گام بسیار مهم است. امنیّت شغلی یکی از الزامات است؛ که این مربوط است به مسئولین دولتی. امنیّت شغلی کارگرها خیلی مهم است. تأمین معیشت کارگران خیلی مهم است. کلمه کلمه‌ی همین مطالبی که آقای وزیر بیان کردند، باید دنبال بشود؛ بایستی کار انجام بگیرد برای هرکدام از اینها. حرکت باید انجام بگیرد؛ [باید] همه احساس مسئولیّت بکنند تا این حقایق تحقّق پیدا کند. بنابراین همه مسئولند؛ هم دولت مسئول است، هم کارفرما مسئول است، هم کارگر مسئول است، هم کارآفرین مسئول است؛ همه در حدّی مسئولیّت دارند. اگر مسئولیّتها انجام بگیرد، کار، درست انجام خواهد شد.

بحث اوّل که معنای گسترده‌ی کار است، هر کسی که در جامعه به کاری مشغول است، به این معنا کارگر است؛ کارهای تولیدی، کارهای خدماتی، کارهای مدیریّتی، کارهای علمی؛ اینها همه کارگرند. یک مدیر هم در کار مدیریّتی خود کارگر است؛ یک استاد دانشگاه، یک استاد حوزه، یک دانشجو، یک طلبه، کسانی که این کارها را میکنند، کارهای دینی، کارهای تبلیغاتی، به این معنا همه کارگرند.
خب، کار به این معنا یک برکتی دارد که این برکت در هیچ‌چیز دیگر نیست. کار به این معنای گسترده‌ای که عرض کردیم، سازنده است؛ هم سازنده‌ی خود انسان است، هم سازنده‌ی جامعه است، سازنده‌ی دیگران است؛ بنابراین ارزش است. بیکاری، تنبلی، وقت‌گذرانی‌های بیجا، بی‌مورد، هدر دادن نیروی جوانی، نیروی فکری، نیروی بدنی مذموم است، ضدّ ارزش است؛ این منطق اسلام است. هرکسی در هرجایی که دارد یک کاری را انجام میدهد، دارد یک ارزش می‌آفریند. اگر با نیّت خدایی همراه باشد، عبادت است، ثواب است.
خب، در مورد این معنای کار، توصیه‌ی عمومی این است که ما کار را گسترش بدهیم؛ به همه توصیه کنیم هرکس هرجا هست، کار کند، کیفیّت کار را بالا ببرد، حقّ کار را اداء کند. فرض بفرمایید یک دانشجو اگرچنانچه درست درس نخواند، حقّ کار را اداء نکرده؛ همچنان‌که اگر یک استاد وقت نگذارد برای تدریس، خودش را آماده نکند، مطالعه نکند، وقت‌گذاری نکند، حقّ کار را اداء نکرده؛ اگر یک مدیر که در یک جایی نصب شده است -به‌عنوان وزیر، به‌عنوان مدیر، به‌عنوان نماینده‌ی مجلس- خود را وقف این کار نکند، حقّ کار را اداء نکرده. اینکه ما مسئولیّت یک مدیریّت را به عهده بگیریم منتها خودمان را، وقتمان را، تمام نیرویمان را صرف آن کاری که مسئولیّتش را به عهده گرفته‌ایم نکنیم و به کارهای دیگر بپردازیم، حقّ کار اداء نشده است. لذاست که همیشه توصیه‌ی بنده به مدیران دولتی، به مسئولان حکومتی -چه در قوّه‌ی مجریّه، چه در قوّه‌ی قضائیّه، چه در قوّه‌ی مقنّنه، چه در نهادهای گوناگون- این بوده است که این مسئولیّتی را که قبول میکنید، با همه‌ی وجود دنبالش بروید. این نباشد که یک مسئولیّتی را بنده قبول بکنم، بعد یک مقدار از وقت را صرف آن مسئولیّت بکنم، مابقی را هم صرف کارهای شخصی و کارهای دیگر؛ نه، حقّ آن کار اداء نشده است. بنابراین در باب کار به این معنای عمومی، این توصیه‌های کلّی است که داریم؛ حرف هم زیاد زده‌ایم، مطلب هم در این زمینه‌ها خیلی گفته‌ایم؛ نمیخواهیم تکرار کنیم.
بحث عمده‌ی ما، بحث اصلی ما در مورد جامعه‌ی کارگری است؛ کار به معنای خاص، یعنی کار تولیدی، کار خدماتی، صنعتی یا کشاورزی؛ امروز موضوع بحث برای ما عمدتاً این است.

تبدیل تلاش و کار به گفتمان در فضای عمومی، به نظر من یکی از کارهای اساسی در زمینه‌ی اقتصاد است، کار باارزش در مجموعه‌ی کار روزانه که باید زیاد باشد و کاهشش یک عیب بزرگ است؛ سعی کنیم تنبلی را، بیکارگی را، بی‌اعتنائی به کار را در چشم مردم به شکل درستی موهون(۶) کنیم؛ یعنی بیکارگی باید موهون بشود؛ کار باید ارزش بشود. در روایت داریم که پیغمبر اکرم یک جوانی را دیدند، از این جوان خوششان آمد؛ صدایش کردند، مثلاً اسمش را پرسیدند، بعد گفتند شغلت چیست؟ گفت من بیکارم، من شغل ندارم؛ حضرت فرمودند: سَقَطَ مِن عَینی؛(۷) از چشمم افتاد؛ یعنی کار این‌[طور] است. پیغمبر که با کسی رودربایستی ندارد. باید این‌جوری بشود. البتّه دو طرف طلبکاری میکنند از هم؛ آن‌که بیکار است، طلبکاری میکند و میگوید به من کار بدهید؛ آن‌که مطالبه‌ی کار میکند، طلبکاری میکند و میگوید کار پیدا کن؛ یک راه وسطی وجود دارد که من شاید در خلال صحبتها اشاره بکنم. باید بالاخره تشویق به کار، تشویق به ارزش‌آفرینی و ثروت‌آفرینی را در کشور تبلیغ بکنیم؛ هم دولتی‌ها بگویند، هم کسانی که در مجلّات، در روزنامه‌ها و مانند اینها منبرهای گفتنی و نوشتنی دارند، استفاده کنند از این موقعیّت و بیان کنند این مطالب را. یک نکته در مسئله‌ی کار این است.

به‌هرحال متولّیان فرهنگی کشور در نکوهش بیکاری و کم‌کاری و فرار از کار سخت، برای کار فرهنگی برنامه‌ریزی کنند. آقاجان! کار سخت را باید قبول کرد. اگر کار سخت را ما به خودمان تحمیل نکنیم، قبول نکنیم، به جایی نمیرسیم؛ فقط دنبال کار آسان که نمیشود رفت؛ باید انسان کار سخت را قبول کند؛ در هر جایی که هست. آن کسانی که توانستند در صنعت، در فنّاوری، در مسائل علمی به اوج برسند، کارهای سخت را بر خودشان تحمیل کردند. این، فرهنگ‌سازی لازم دارد. اینکه فقط دنبال کارهای آسان باشیم، کار پیش نمیرود.

بسم‌ الله‌ الرحمن ‌الرحیم
سیاست‌های کلی علم و فناوری (نظام آموزش عالی، تحقیقات و فناوری)
...
۴- تقویت عزم ملی و افزایش درک اجتماعی نسبت به اهمیت توسعه علم و فناوری:
۱-۴- تقویت و گسترش گفتمان تولید علم و جنبش نرم‌افزاری در کشور.
۲-۴- ارتقاء روحیه نشاط، امید، خودباوری، نوآوری نظام‌مند، شجاعت علمی و کار جمعی و وجدان کاری.
۳-۴- تشکیل کرسی‌های نظریه پردازی و تقویت فرهنگ کسب و کار دانش‌بنیان و تبادل آراء و تضارب افکار، آزاداندیشی علمی.
۴-۴- ارتقاء منزلت و بهبود معیشت استادان، محققان و دانش‌پژوهان و اشتغال دانش آموختگان.
۵-۴- احیاء تاریخ علمی و فرهنگی مسلمانان و ایران و الگوسازی از مفاخر و چهره‌های موفق عرصه علم و فناوری.
۶-۴- گسترش حمایت‌های هدفمند مادی و معنوی از نخبگان و نوآوران و فعالیت‌های عرصه علم و فناوری.

چرا فرهنگ كار جمعی در جامعه‌ی ما ضعیف است؟ این یك آسیب است. با اینكه كار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخی از بخشهای كشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخی از بخشهای كشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگی‌مان رعایتهای لازم را نمیكنیم؟ چرا صله‌ی رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور كامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یكی از مسائل ماست؛ مسئله‌ی كوچكی هم نیست، مسئله‌ی اساسی است. آپارتمان‌نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتی دارد كه باید آنها را رعایت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میكنیم؟ الگوی تفریح سالم چیست؟ نوع معماری در جامعه‌ی ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ی بخشهای زندگی، داخل در این مقوله‌ی سبك زندگی است؛ در این بخش اصلی و حقیقی و واقعی تمدن، كه رفتارهای ماست. چقدر نوع معماری كنونی ما متناسب با نیازهای ماست؟ چقدر عقلانی و منطقی است؟ طراحی لباسمان چطور؟ مسئله‌ی آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور كامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یكدیگر حرف میزنیم؟ بعضی‌ها با داشتن توان كار، از كار میگریزند؛ علت كارگریزی چیست؟ در محیط اجتماعی، برخی‌ها پرخاشگری‌های بی‌مورد میكنند؛ علت پرخاشگری و بی‌صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میكنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میكنیم؟ علت قانون‌گریزی - كه یك بیماری خطرناكی است - در برخی از مردم چیست؟ وجدان كاری در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعی در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكم‌كاری در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید كیفی در بخشهای مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخی از حرفهای خوب، نظرهای خوب، ایده‌های خوب، در حد رؤیا و حرف باقی میماند؟ كه دیدید اشاره كردند. چرا به ما میگویند كه ساعات مفید كار در دستگاه‌های اداری ما كم است؟ هشت ساعت كار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یك ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟

یک کشور اگر بخواهد عزت خود را، هویت خود را، منافع خود را، امنیت خود را به دست بیاورد، احتیاج دارد به ابتکار، به کار. با نشستن، با خوابیدن، با غفلت از اطراف، نمیشود به اهداف عالی دست پیدا کرد. اینکه می‌بینید جامعه‌ی اسلامی و کشورهای اسلامی چند صد سال - دویست سال، سیصد سال - دچار عقب‌ماندگی شدند، که امروز چوب آن عقب‌ماندگی را همه‌ی ما داریم میخوریم، این به خاطر غفلتها بود.

در زمینه‌ی اقتصاد فعالیتهای زیادی شده، باارزش هم هست؛ اما مسئله‌ی اشتغال حل‌نشده است، مسئله‌ی تورم حل‌نشده است، مسئله‌ی فرهنگ کار حل‌نشده است، مسئله‌ی ساعات مفید کار حل‌نشده است. فرهنگ کار باید در کشور یک جوری باشد که مردم کار را عبادت بدانند؛ هر یک ساعت کار را با شوق بیفزایند در مدت و مقدار کاری که انجام میدهند. باید کار کرد. با بیکاری و بی‌میلی به کار و تنبلی و وادادگی، کشور پیش نخواهد رفت.

ترویج و تقویت فرهنگ کار، تولید، کارآفرینی و استفاده از تولیدات داخلی به عنوان ارزش اسلامی و ملی با بهره‌گیری از نظام آموزشی و تبلیغی کشور.

ایجاد فرهنگ کار و تلاش للَّه. شما حتّی سر یک کلاس، یک معلم هم که باشید، میتوانید در این جهاد اقتصادی سهیم باشید؛ این فرهنگ را به این جوان، به این نیروی انسانیِ فردا تعلیم میدهید؛ این میشود جهاد اقتصادی. در هر بخشی که باشید، میتوانید در این جهاد سهیم باشید.

کار فی‏نفسه مهم است؛ اما امروز به دو دلیل اساسی کار و کارآفرینی مهمتر از همیشه است. اینی که گفتند کار در اسلام مهم است، خب این همه روایات فراوانی از ائمه (علیهم‏السّلام) در اهمیت کار، در فضیلت‏ کار وارد شده که این کارهائی که شما ذکر کردید، نمونه‏هائی از همین چیزی است که مورد فضیلت‏ است، که حالا من این روایت را اینجا یادداشت کردم: «من یعمل یزدد قوّه و من یقصّر فی العمل یزدد فتره»؛ کار که بکنید، نیروی کار هم افزایش پیدا میکند. خاصیت کار، کاهش نیست، افزایش است؛ افزایشِ خودِ نیروی کار، نه محصول کار. خب، محصول کار که معلوم است افزایش پیدا میکند- وقتی کار کردید، کار یک محصولی دارد- اما در این روایت، امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) میفرماید که وقتی کار کردید، قدرت کار و نیروی کار هم افزایش پیدا میکند. «و من یقصّر فی العمل»، کسی که در کار کردن کوتاهی کند، تقصیر بکند، «یزدد فَتره» یا «فِتره»، فتور و سستی او افزایش پیدا میکند. این مال شخص فقط نیست؛ این «مَن» که فرمود: «من یعمل»، معناش فقط این نیست که هر کسی این کار را بکند؛ خب، این روی اشخاص نیست، روی جوامع هم هست: هر ملتی، هر جامعه‏ای. هرچه کار بکنید، نیروی کارتان بیشتر میشود. هرچه تحرک انسان داشته باشد، نشاط حرکتش بیشتر میشود. این خب، مال کار است که در اسلام درباره‏ی کار این همه حرف هست، که از جمله حالا این روایت را من اینجا خواندم. لکن امروز گفتیم به دو دلیل کار و طبعاً کارآفرینی اهمیت بیشتری دارد.

چقدر خوب است که دستگاه‏های رسمی، کار خود را از همان اوان اتمام تعطیلات رسمی شروع کنند. خوشبختانه بعضی‏ها خیلی تلاش کردند، خیلی حضور داشتند. از اول روزهای فروردین که ماها در تعطیلات بودیم، می‏دیدیم بعضی‏ها تلاش می‏کردند، بودند، حضور داشتند، کارهای خوبی انجام می‏گرفت. هرچه بتوانید فرهنگ کار و تلاش و حضور در عرصه‏ی کار و سنگر کار را گسترش بدهید، خیلی خوب است؛ این به حرکت جامعه و نشاط جامعه کمک خواهد کرد.

عمل و کار، در ادبیات قرآنی و اسلامی ما، یک رتبه‏ی والائی دارد. البته کار، فقط کار در کارخانه یا مزرعه یا بخشهای دیگر نیست؛ اما عمل صالح که در قرآن این همه بر روی آن تکیه شده است، شامل این‏ها هم هست. یعنی شما وقتی کاری انجام می‏دهید که با وجدان کاری همراه است، با احساس مسئولیت همراه است، با جدیت و تلاش همراه است، با نوآوری همراه است، با هدف اداره‏ی زندگی یک عائله همراه است، خود این، یک عمل صالح است- «الّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات»- عمل صالح شامل این‏ها هم هست؛ چه بهتر از این؟ چه بهتر از این که انسان مشغول کسب و کاری است که درآمد زندگی او وابسته به آن است؛ در عین حال همین کار عمل صالحی است که در قرآن، عِدل ایمان قرار داده شده است؛ «آمنوا و عملوا الصّالحات»؟ ارزش‏ کار که گفته می‏شود، یعنی این. اینکه در جامعه‏ی اسلامی، مسئولان اسلامی، نسبت به کار، نسبت به کارگر اظهار تجلیل و تکریم می‏کنند، این لفاظی نیست؛ تعارف نیست. بله، در دنیا کسانی هستند که به زبان، سنگ کارگر را ممکن است به سینه بزنند؛ اما فرق است بین آن کسی که می‏خواهد شعار بدهد تا دل یک جمعیتی را به خود متوجه کند، و آن کسی که حقیقتاً برای کار به عنوان عمل صالح، ارزش معنوی و الهی قائل است. منطق اسلام، این دومی است؛ یعنی کارگر در حال عبادت است؛ کار او عبادت است.

اگر در یک کشوری جامعه‏ی عمومی آن کشور به کار با این چشم که کار عبادت است، نگاه کنند آن وقت وضع پیشرفت اقتصادی و علمی آن کشور به کجا خواهد رسید. این منطق اسلام است. لذا اگر ما نسبت به کارگر در هر سطحی احساس ارادت و محبت می‏کنیم، این گزاف نیست؛ این به خاطر آن است که پشت این احساس محبت و احترام، یک چنین فرهنگ‏ عمیق و غنی اسلامی‏ای وجود دارد.

اهتمام به کار مردم و پیگیری مسائل و مشکلات آن‏ها مهم‏ترین دغدغه‏ی نظام جمهوری اسلامی است؛ و الّا جای گفتن به مسئولان، در ملاقات‏های کاری با آن‏هاست. اگر ما گاهی حرفها و نظرات خود یا نظرات آن‏ها را در مجامع مردمیِ عظیم- مثل امروز- مطرح می‏کنیم، برای معرفی فضای کاری و فرهنگ کار در جمهوری اسلامی است. بنابراین توصیه‏ی به مسئولان، سرعت در تصمیم‏گیری و عمل است. به من گزارش دادند که با استفاده از تجربه‏ی زلزله‏ی فاجعه‏آمیز بم، کار برای آبادسازی و پاک‏سازی و فعالیت‏های عمرانی در شهرستان زرند بسیار آماده‏تر است.

حق مردم است که از مسئولانشان کار و تلاش و ابتکار و اقدام بموقع و رفتار مسئولانه بخواهند؛ و وظیفه‏ی مسئولان است که پاسخگو باشند و آنچه را که وظیفه‏ی آن‏هاست، انجام دهند. این، ضلع اول است؛ اما کافی نیست.در کنار این، وظیفه‏ی بزرگی که بر عهده‏ی مردم است، مطرح می‏شود. وقتی این عزم و تلاش به نتیجه می‏رسد که ضلع دیگر هم باشد. فرهنگ‏ عمومی مردم، باورهای مردم و سرمایه‏های معنوی و مادی مردم باید به صحنه آورده شود. آنچه بر عهده‏ی مردم است، این است که کار را ارزش بدانند؛ سرمایه‏گذاری را ارزش بدانند؛ دانشجو و دانش‏آموز درس خواندن را ارزش بداند؛ ایثار و مجاهدت را ارزش بدانیم؛ ترجیح مصالح عمومی بر مصالح فردی را ارزش بدانیم؛ وحدت و هماهنگی آحاد ملت را ارزش بدانیم؛ حضور در صحنه‏های سیاسی را ارزش بدانیم؛ این‏ها سرمایه‏های معنوی یک کشور و یک ملت است. یک ملت با این سرمایه‏هاست که پیروز می‏شود.

کار در اسلام عبادت‏ است. اسلام از تنبلی و تن‏پروری و بیکارگی بیزار است. کار، فقط پشت میزنشینی نیست؛ همه نوع کاری در وضع کنونی کشور مورد نیاز است. کارهای فکری هم کار است، کارهای جسمانی هم کار است، کارهای اداری هم کار است؛ کارهای گوناگون در بخشهای مختلف، کار است. دو طرف باید به طور جدّی در این قضیه هماهنگ باشند: یک طرف، طرف مردم است- جوانان کشور ما با تواناییها و استعدادهای گوناگون- یک طرف هم مسئولان و برنامه‏ریزان‏ قرار دارند. میدان برای کار در کشور زیاد است. من به استانهایی که مسافرت می‏کنم و از نزدیک بعضی از مسائل آن‏ها را از مسئولانی که با این مسائل، مماس و مجاور هستند، پرس‏وجو می‏کنم، می‏بینم خوشبختانه زمینه و میدان کار و اشتغال مفید در کشور زیاد است. حتی برای جوان دانشجو یا دانش‏آموز در دوران تعطیلات تابستانی می‏شود کارهای موقّت به وجود آورد.

تجلیل از کارگر، تجلیل از کار است؛ کار بسیار مهم است. چقدر بیکاری به بشریت خسارت می‏زند؛ چه بیکاری بر اثر تنبلی و عدم همّت شخص باشد، چه بر اثر این باشد که او قادر به کار نیست؛ چون کار وجود ندارد. پس، کار یک ارزش‏ و یک عبادت حقیقی است. عامل حقیقی و واقعی برای پیشرفت یک کشور، کار است. بنابراین، ما از کارگر تجلیل می‏کنیم، تا از کار تجلیل شود. معلمان و کارگران، دو قشر بسیار مهمند. نه اینکه قشرهای دیگر اهمیتی ندارند؛ چرا، هر مجموعه‏ای در درون خود، عناصر بوجودآورنده و زاینده و تشکیل‏دهنده دارد و همه در جای خود مهمند؛ اما توجه به این دو قشر، مانع از این می‏شود که غفلت بزرگ و خسارت‏باری کشور و مردم را فراگیرد. چه کسی باید توجّه کند؟ در درجه‏ی اول، مسئولان امر و در درجه‏ی دوم، همه‏ی آحاد مردم. قدر معلم را بدانند، قدر کارگر را بدانند؛ این‏ها ارزش است. معلمان و کارگران انسان‏هایی هستند که عمر خود را در کاری صرف می‏کنند که آن کار پیش خدای متعال گرامی و عزیز است.

مردم باید قدر کارِ کارگر را بدانند. البته این را بدانید که خدا قدر می‏داند: «و سیری الله عملکم و رسوله»؛ خدا و پیامبر قدر می‏دانند؛ کرام‏الکاتبین قدر می‏داند. بدانید که پیش خدا و در دیوان الهی، لحظه‏ای از لحظات رنجهای شما عزیزانِ من مغفولٌ عنه نمی‏ماند. آن دقایق آخر کار که خسته هستید، اما به‏خاطر تکلیف قانونی و دینی‏ای که دارید، همان دقایق را هم با جدّیت کار می‏کنید، آن را صاحب‏کار نمی‏فهمد، مدیر نمی‏فهمد، رئیس آن کارخانه یا آن مدرسه ممکن است نفهمد؛ اما خدای متعال آن لحظات را هم برای شما ثبت می‏کند. این‏ها ارزش است. خیال نکنید که این‏ها حواله‏ی به آینده است. البته حواله‏ی به آینده هم اگر قیامت باشد، خیلی مهمّ است. وقتی شب اوّل قبر باشد، همان آینده هم خیلی مهمّ است.

امروز شما با کار فعّالی که انجام می‏دهید در گزارش وزیر محترم این بود که نوآوری و اختراع و ابتکار و این چیزها هم در کارها هست، که بسیار مهم است کشور را از وابستگی نجات می‏دهید. پس، شما کارگر عزیز توجّه کنید علاوه بر اینکه کار، خودش عبادت‏ و وظیفه و ثواب است، با این کاری که انجام می‏دهید، دو جهت دیگر برای تقرب إلی اللّه وجود دارد: یکی انتفاع مردم و دیگری استغناء مردم از بیگانگان. پس، قصد خدا کنید و بدانید که این کار شما و این حرکتی که انجام می‏دهید، با این نیّت و قصد، شما را به خدا نزدیک می‏کند.

در اسلام که کار، عبادت و ارزش‏ شمرده شده است، لازمه‏اش این است که هرکس کاری را قبول کرد و تعهّد نمود، آن را به بهترین وجهی انجام دهد. این حرف، سرِ کلاس درس و پای خطّ تولید و داخل مزرعه و پای چرخ خیاطی و کار داخل خانه هم هست. در هر نوع کاری که به این حساب، معلّمی و تربیت و تعلیم هم یک کار است؛ آن هم یک کار بسیار ارزشمند اگر کننده‏ی کار، وجدان کاری داشته باشد، آن کار به بهترین شکل انجام خواهد یافت. این، آن چیزی است که کلید مشکلات کشور است. اگر شما فلان جنس را می‏خرید و به منزل می‏برید و مشاهده می‏کنید که بعد از مدّت کوتاهی خراب شد و کاری که روی آن شده، کار درستی نبوده است یعنی بی‏اعتمادی به کاری که انجام می‏شود در صورت وجود وجدان کاری، این دیگر برخواهد افتاد. کسی فرزند خود را به مدرسه بفرستد و نداند که او در مدرسه تبدیل به چه چیزی و چگونه عنصری خواهد شد؛ این دیگر نخواهد بود.

نفس و مادّه‏ی کار، تعیین‏کننده نیست؛ روح کار تعیین‏کننده است. صرف اینکه بازویی حرکت می‏کند و چرخی را می‏چرخاند، این ارزش‏ آفرین نیست. ارزش‏ معنوی و اخلاقی مهم است. باید دید این چرخ برای چه می‏گردد، برای که می‏گردد و در خدمت چه چیزی است؟ صرف اینکه کلاسی تشکیل می‏شود و معلّمی به آنجا می‏رود و از جان و دل خود مایه می‏گذارد و با حلّه‏ی تنیده ز دل و بافته ز جان، شاگرد را تربیت می‏کند و کلمه به کلمه روح او را با معارف و معلومات آغشته می‏نماید، کافی نیست که ارزش درست کند. باید دید آن مادّه‏ای که آموزش داده می‏شود، چیست، هدف و جهت چیست و این تعلیم و تربیت به چه سمت و سویی انجام می‏گیرد. عزیزان من! این مهم است.

آن کارگری که در کارخانه‏ای کار می‏کند، یا طرّاحی و مدیریّت و یا هرگونه تلاشی می‏کند، برای اینکه ایران اسلامی- که امروز عرصه‏ی جلوه‏های معنوی و الهی است- رشد و پیشرفت پیدا کند و آباد شود و از بیگانه‏ها بی‏نیاز گردد و نگران تحریم اقتصادی این قدرت و آن قدرت نباشد و استغناء پیدا کند، هر لحظه‏ای کارِ این کارگر یک حسنه انجام می‏دهد و یک عبادت‏ می‏کند. هرکسی به این کار کمک کند، در این عبادت سهیم است و از سهم آن کارگر هم کم نمی‏شود. آن کسی که به او کمک کرده است، او نیز سهیم می‏شود. دستگاه خدا این‏گونه است. گاهی یک عمل انجام می‏گیرد، ده نفر سهیمند و ده حسنه انجام می‏گیرد. نه اینکه یک حسنه تقسیم شود؛ بلکه هرکدام پیش خدای متعال ثواب جداگانه دارند. امروز، این‏گونه است. امروز، کشور شما این خصوصیت را دارد.

شما عزیزان دانشجو و فارغ‏التّحصیل، این را به‏روشنی می‏دانید و بدانید که این تلاش علمی در محیط نظامی و برای اهداف نظامی، یک عبادت‏ است. اگر هرکس به وضعیت امروز ایرانِ عزیز و آفاق روشن آینده‏ی آن نگاه کند، خواهد فهمید که هر تلاش و اقدامی، هر تربیت جمع جوانی و هر پیمودن راه علم و تربیت و تکمیل نفسی که در هر بخش از بخشهای دستگاه‏های عظیم این کشور انجام می‏گیرد، یک عبادت‏، یک کار ماندگار و یک حسنه است. امروز بحمد اللّه در سرتاسر این دستگاه عظیمی که اداره‏ی کشور را به عهده دارد- چه بخشهای نظامی و چه بخشهای غیر نظامی- انسانهای بی‏شماری به کارها و حسنات بزرگ سرگرمند. جمعی به کار سازندگی کشور مشغولند، جمعی به کار تربیت نسلهای رو به رشد سرگرمند، و جمعی هم همه‏ی همّت خود را برای زنده نگهداشتن شعارهای بزرگ انقلاب- که امروز شعارهای ملی این کشور است- صرف می‏کنند. هرکس به کاری سرگرم است و این کشور کهن، این ملت رشید، این آفاق روشن، این تاریخ پر از افتخار، همه و همه، با تلاشهای امروز مسلمانان مؤمن و فعّال این کشور، در حال جان گرفتن و معنا یافتن در جهت سلامتِ زندگی در این کشور هستند و در همه‏ی جهات حرکت می‏کنند. خدا را شکر می‏کنیم که برای این ملت و این کشور، چنین وضعیت افتخارآمیزی را مقدّر فرمود.

همان دولتهایی که دستشان با دزدان غارتگر بین‏المللی یکی است، متأسفانه بخش عمده‏ای از نفت را صاحبند. امروز جنسِ به این ارزشمندی به‏منزله‏ی ابزاری در دست مصرف‏کنندگانی است که شدیداً به آن احتیاج دارند. آن‏ها چنین سیاستی را از دهها سال پیش تا به امروز، طرّاحی و اجرا کرده‏اند و متأسفانه همواره عدّه‏ای از سیاستمداران خائن کشورهای وابسته نیز، با آن‏ها همکاری می‏کنند. در چنین وضعیتی اگر ملت ایران- اعم از کارگر ایرانی، جوان ایرانی، تولیدکننده‏ی ایرانی و معلّم ایرانی- با همه‏ی تلاش و غیرت خود وارد عمل شود و این کشور را به گونه‏ای بسازد که به خاطر صادرات و واردات و نیازهای مصرفی، محتاج فروش‏ نفت خود، آن هم با این قیمتِ پایین نباشد، ببینید چه خدمت بزرگی به امروز و آینده‏ی این کشور خواهد بود! این کار چگونه امکان‏پذیر خواهد شد؟ به این‏گونه که کارگر ایرانی کار را یک عبادت واقعی بداند، نه عبادت تعارفی. واقعاً برای انجام کارِ خود «قصد قربت» کند. همچنین، معلّم ایرانی مسلمان، این تفکّر اسلامی را به نوجوان و جوان دانش‏آموز یاد دهد تا آنکه ده سال دیگر در کارگاهها و مراکز تعلیم و تعلّم و تحقیقاتمان، چنان کار شود که دیگر همه‏ی استعداد این ملت، تجسّم و تبلور پیدا کند. آن وقت، زندگی راحت، رفاه برای همه‏کس در همه جا، تسلّط اقتصادی دشمنْ صفر، سرمایه‏های کشورْ محفوظ و آبرو و عظمت این کشور تأمین خواهد شد. ارزش‏ و اهمیت کارِ دو قشرِ کارگر و معلّم این‏گونه معلوم می‏شود. اگر گفتم «شهید مطهّری این‏گونه بود» واقعاً این‏گونه بود.

کار، یک ارزش و یک فضیلت اسلامی است. فقط این نیست که کسی که کار می‏کند، سازندگی و تولید می‏کند چه تولید صنعتی و فنی، چه تولید کشاورزی و چه هرگونه تولیدی که برای جامعه به نحوی مفید و سازنده است و شغلی را انجام می‏دهد تا نانی بخورد؛ بلکه هر کارگر تولیدکننده، در حال زنده کردن و مجسم کردن یک فضیلت اسلامی است. کار، فضیلت و ارزش است. با بیان دیگری می‏توانیم عرض کنیم که نظام اسلامی و میهن عزیز ما، در طول سالهای بعد از انقلاب تا امروز، با دشمنان روبه‏رو و سینه به سینه بوده است. این، حقیقت واضحی است که در طول سالهای متمادی تا امروز، دشمنان اسلام و ایران و دشمنان فضیلت و درستی، هیچ فرصتی را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و به ایران عزیز و به ملت ایران از دست ندادند. البته غالباً شکست خورده‏اند؛ اما خباثت و نیات سوء خودشان را نشان داده‏اند. گرچه در بسیاری از موارد، کاری از پیش نبرده‏اند. پس محیط ایران اسلامی، محیط تلاش برای مقابله با دشمنان است. دنیای امروز دنیای مبارزه است. هرکس که در مقابله با گرگهای آدمی خوار، دفاع و مبارزه نکند، کارش ساخته است. هر ملتی که با دشمنان و جهان‏خواران، مقابله نکند، از بین رفته است؛ همچنان که نمونه‏های واضحش را در دنیا می‏بینیم. در این میدان عظیم مبارزه‏ی جهادی و مبارزه اسلامی، کار، یک مبارزه است. شما که کارگر هستید، در هر کارخانه، در هر مزرعه و یا در هر نقطه که مشغول کاری هستید، این کار، کشور شما را از دشمنان و بیگانگان بی‏نیاز، و به آبادانی کشور و آسایش مردم کمک می‏کند. شما در حال مبارزه‏اید و این مبارزه‏ی بسیار مؤثری است. اگر در دوران جنگ، مبارزه‏ی کارگران در دستگاه‏های تولیدی و در صف تولید نبود، ما در جنگ وضع بدی پیدا می‏کردیم. لذا شما مشاهده کرده‏اید که در طول این دوران بخصوص در اوایل پیروزی انقلاب دشمنان تلاش می‏کردند کارخانه‏ها یا مزارع را از کار تولیدی محروم کنند. شاید یادتان باشد که آن اوایل، چقدر شب‏نامه منتشر می‏شد و چقدر برای تعطیل کردن کارخانه‏ها تلاش و تبلیغات می‏کردند. البته دشمن که نمی‏گوید «من می‏خواهم کارخانه تعطیل شود تا اسلام شکست بخورد.» این را که صریحاً اعتراف نمی‏کند. دشمن که نمی‏گوید «من می‏خواهم کارخانه‏ها تعطیل شود تا ایران محتاج بماند.» دشمن روی اقدامات خود، اسمی می‏گذارد که نیت پلیدش را مکتوم و پنهان بدارد.
به عنوان «حق کارگر،» به عنوان «گرفتن حقوق محرومین» و از این قبیل، شعارهای دروغین درست می‏کردند تا کارخانه‏های ما را به تعطیل بکشانند. این تلاش را چه کسی جواب داد؟ این تلاش را چه کسی خنثی کرد و چه کسی بر دهان دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی زد؟ همین طبقه‏ی کارگر. همین دستهای کارگران ما که با دلهای مؤمن حرکت می‏کردند. وقتی دست کارآمد، با دل مؤمن همراه و همنوا باشد، آن وقت کارها کیفیت پیدا می‏کند. من می‏خواهم عرض کنم: کارگران کشور، در هر نقطه که مشغول کار سازنده‏ای برای آبادانی کشور هستند، بدانند که مشغول مبارزه‏اند. این مبارزه را هرچه می‏توانید با کیفیت بهتر و محکم‏تر انجام دهید. این حدیث را مکرر عرض کرده‏ام که فرمود: «رحم الله امرأ عمل عملا فأتقنه.» خداوند رحمت کند کارگر و کسی را که کاری انجام دهد، و خوب و محکم انجام دهد. کارگر مسلمان باید کارش را بالاتر و بهتر از معیارها و حدود و استانداردهای کار اجرا کند و تحویل دهد. این، فرهنگ‏ و دستور اسلامی است. این روزها که روزهای بزرگداشت کارگران است عرضم این است که هم خود کارگران، هم مسئولین نظام کارگری کشور و هم نویسندگان، باید روی این نکته تکیه کنند که امروز کار، یک فضیلت و ارزش و یک عبادت و مبارزه است. کار را به عنوان اسقاط تکلیف نباید انجام داد، که به خود بقبولانیم «حالا کاری انجام دهیم و مسئله از سرمان باز شود!» کار را به عنوان یک امر تحمیلی نباید تلقی کرد. کار به عنوان مقوله‏ای «فقط نان درآور» نباید تلقی شود. کارگر با کار خود، علاوه بر اینکه زندگی خودش را تأمین می‏کند، زندگی جامعه را نیز تأمین می‏کند. و این، یک عبادت بزرگ و عمل الهی است.

ملت عزیزمان باید در صحنه‏های انقلاب، به حضور قوی و نیرومندی که کارگشای همه‏ی مشکلات این کشور بوده و توانسته است دنیا را به حقانیت ما متوجه کند، ادامه دهند. ما، در روزهای آینده، روز قدس را داریم که حضور مردم در راه‏پیمایی این روز بسیار مهم است. همچنین در آینده‏ای نزدیک، مسأله‏ی انتخابات را داریم که حضور مردم در آن، بسیار مهم و سرنوشت ساز است. در آینده، در همه‏ی زمینه‏ها، از جمله در امر بازسازی و همکاری‏های گوناگون با دولت، مراحل زیادی است که ملت باید حضور خود را در همه‏ی آن مراحل نشان دهد. از دولت عزیز و مسئولین زحمتکش و خدمتگزار هم می‏خواهم که برای کیفیت حضور مردم در سازندگی کشور، برنامه‏ریزی و آنان را برای بازسازی کشور سازماندهی کنند. به همه توصیه می‏کنم که کار را یک ارزش‏ والا بدانند. امروز حقیقتاً کار، در هر جبهه‏ای که باشد، یک جهاد محسوب می‏شود. کسانی هم که برای خودشان کار می‏کنند، باید بکوشند که کارشان در جهت اهداف کشور، ملت و مصالح عمومی باشد. مردم باید وحدت خودشان را حفظ کنند. باید همدلی و بنیان مرصوص وحدت ملی را که بسیار باارزش و ارجمند است حفظ کنند. علاج دردهای ملت، در بلند مدت و کوتاه مدت، وحدت و یکپارچگی است.

یک شعار بزرگ انقلاب، یعنی استقلال ملت و کشور که دشمنان ما در دنیا با همین مخالفند بسته به وجود کارگر و تلاش و زحمت زحمتکشان این قشر و احساس حسنه در آن‏هاست. کارگر باید احساس کند که «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها». یعنی هرکس کار حسنه‏ای انجام بدهد، خدای متعال ده برابر به او اجر می‏دهد. این کار، همان حسنه است. یا معلم احساس کند که اگر ما گفتیم ایرانی مسلمان باید بر روی پای خود بایستد، یعنی این رشته‏های بردگی را که در طول دو، سه قرن به گردن و دست و پای او بستند، باز کند و این فرهنگ‏ غلط استعماری را که می‏گفتند: «ایرانی نمی‏تواند کار بکند»، از بین ببرد. آن روزی که می‏خواستند نفت را در این مملکت ملی کنند، یکی از رجال پهلوی گفت: «ایرانی نمی‏تواند یک لولهنگ بسازد، چطور می‏خواهد نفت را اداره کند؟»! این، همان فرهنگی است که خود استعمارگران به ملتهای مسلمان و استعمارزده و به ملت ما تلقین و القا کردند که از شما کاری برنمی‏آید؛ صنعتتان را هم باید ما درست کنیم، کشاورزیتان را هم باید ما اصلاح کنیم، برای مدارستان هم باید ما برنامه‏ریزی کنیم، دولتتان را هم باید ما بگردانیم!
ذلتی که خاندان پهلوی (لعنة اللّه علیهم) و خاندان قاجار (لعنة اللّه علیهم) بر سر این مملکت آوردند و بر این ملت تحمیل کردند، ما را صد سال عقب انداختند. اگر بخواهیم این ذلت برداشته شود و این استعداد درخشان ایرانی در اختیار مصالح و منافع ایران و اسلام قرار بگیرد، آیا جز با تربیت نیروی انسانی کارآمد، امکان‏پذیر است؟ چه کسی این تربیت را خواهد کرد؟ این سنگ علی‏الظّاهر تیره، یا این فلز علی‏الظّاهر گرفته را چه کسی خواهد تراشید و صیقل خواهد داد، تا به تیغ برنده‏ای تبدیل بشود و همه کار انجام بدهد؟ معلم. این، نقش معلم است. هرکس که در جمهوری اسلامی مشغول کار است به معنای اعم کار: کار فرهنگی، کار اقتصادی و کار خدماتیِ صحیح و مفید باید بداند که حسنه انجام می‏دهد و برای خدا کار می‏کند، پس عمرش به بیهودگی تلف نشده است. شما یک روز که کار کنید، یک روز در دیوان الهی ذخیره کرده‏اید، یک روز به ملت فایده بخشیده‏اید، و یک روز به سیر تکاملی جامعه مدد رسانده‏اید. این، فرهنگ اسلام است؛ نه آنکه متأسفانه در بعضی از برنامه‏های هنری و رادیو و تلویزیون ما، انسان می‏بیند که کسی بعد از سی سال کار، احساس می‏کند که کارش به هدر رفته و عمرش تلف شده است! این فرهنگ، فرهنگ اسلامی و قرآنی نیست. اگر سی سال درست کار کردید، سی سال این جامعه را جلو برده‏اید و سی سال پیش خدا ذخیره کرده‏اید. اگر درست کار کردید، سی سال خودتان جلو رفته‏اید. این، فرهنگ‏ قرآنی و اسلامی است. همین فرهنگ‏ باید در هنر ما هم منعکس بشود. این مفاهیم باید در نمایشنامه‏ها، فیلمها، سینما، تلویزیون و رادیوی ما انعکاس یابد.
من نمی‏دانم این دستگاه رسمی هنری ما، کی می‏خواهد با اعماق تفکر اسلامی آشنا بشود. می‏نویسند، غلط! اجرا می‏کنند، غلط! در قالبهای هنری حرف می‏زنند، غلط! چرا؟! منطق اسلام این‏طور نیست. اسلام می‏گوید، شما کارگر که خوب و با وجدان و با نیت حَسَن کار می‏کنید، شما معلم که برای احساس مسئولیت درس می‏دهید، شما کارمند که برای پیشبرد جامعه و گشودن گرههای جامعه کار می‏کنید، هریک ساعت کارتان، ذخیره و حسنه‏ای در پیش پروردگار است؛ هریک ساعت کارتان، این ملت را یک ساعت جلو می‏برد. انسان از چنین کاری، دیگر خستگی و کسالت پیدا نمی‏کند. معلمان، کارگران کارخانه‏ها و مزارع، صنعتگران، محققان، کارمندان دستگاه‏های اجرایی، مدافعان از حریم امنیت کشور، و هرکسی که در هر نقطه‏یی از این کشور اسلامی مشغول چنین کاری است، باید بداند که در حال عبادت است. نکته‏ی مهم این است که مسافر وقتی در منزل بین راه برای گذراندن یک مرحله فرود می‏آید، اگر احساس بکند که دیگر کارش تمام شده، این مسافر در راه مانده است؛ این را در یاد داشته باشید.

واقعاً ما برای کار در زمینه‏ی فرهنگ عمومی، میدان بازی داریم. اگر ما بخواهیم توسعه‏ی اقتصادی را به معنای صحیح کلمه در جامعه راه بیندازیم، احتیاج به تلاش فرهنگی داریم. مادامی که حتّی محقق و جستجوگر علمی ما، آن فرهنگ کار و وجدان کار و عشق به کار را، آن‏چنان‏که در یک فرهنگ سالم مطرح است که مظهر عالیش هم فرهنگ اسلامی است نداشته باشد، وجود این محقق، بی‏فایده خواهد بود. گیریم که ما محققان بزرگی تربیت کردیم و مثلًا آزمایشگاه‏های مهمی هم در اختیارشان گذاشتیم؛ این به یک کار شخصی تبدیل خواهد شد. این محققان بزرگی که ما در دنیا می‏بینیم، اعم از آن کسانی که در قرنها پیش، از میان خود ما برخاستند مثل ابن‏سیناها، خوارزمی‏ها، خیام‏ها و دیگران و چه آن کسانی که در قرون اخیر، از بین اروپاییها برخاستند از قبیل همین دانشمندان بزرگ شیمی و طبیعی و فلکیات و غیره وقتی به زندگی این‏ها نگاه می‏کنیم،می‏بینیم که حقیقتاً خودشان را در زندگی فراموش کردند و زندگی شخصی و راحتی و پول و نفع برای خودشان را اصلًا در درجه‏ی دوم قرار دادند؛ اقلًّا محور قرار ندادند، اگر نگوییم فراموش کردند. بعضیشان واقعاً آن موارد را فراموش کردند و به نفع تحقیق و علم و کار و پیشرفت، در فقر و مسکنت زندگی می‏کردند. بعضی دیگر هم اقلًّا به تحقیق و علم و کار و پیشرفت اهمیت دادند و زندگی شخصی را محور قرار ندادند؛ بلکه آن را در حاشیه گذاشتند.
ما چگونه می‏توانیم این روحیه را در بین محققان کشور و یا در محیط کار اداری زنده کنیم؟ کار اداری، ارتباط مستقیم با توسعه‏ی اقتصادی دارد. اگر شما طرحهای اقتصادی را به دست یک مجموعه‏ی دیوان‏سالاریِ غلط و معوج و عاری از وجدان کار و عاری از سواد و آگاهی از کیفیت کار بدهید، آن را ضایع خواهد کرد و این طرح را به ثمر نخواهد رساند. ما چگونه می‏توانیم آگاهی و وجدان کار را در این مجموعه‏ی اداری خودمان که هیکل حجیم دیوانی ما را تشکیل می‏دهد تزریق بکنیم؟ یا چگونه می‏توانیم در زمینه‏ی تولید و ساخت و ایجاد محیطهای کارگاهی پُرتلاش در کارخانجات، توصیه‏ی اسلام را که گفته: «رحم اللّه من عمل شیئاً فاتقنه»، جامه‏ی عمل بپوشانیم و اتقان و سلامت کار و استحکام و سنگ تمام گذاشتن برای تولید را به کارگر تزریق کنیم، که وقتی اتومبیل ما از کارخانه بیرون می‏آید، بعد از یک ماه مثلًا درِ آن لق‏لق نکند، یا فلان پیچش باز نشود؛ در حالی که تولید فلان نقطه‏ی دیگر دنیا، این‏طور نیست؟ یا چه کار کنیم که این فرد از کار در نرود؛ در حالی که دیگران به کار شوق دارند و بیشتر سعی می‏کنند کار کنند؟ ما چگونه می‏توانیم روح کار، جدیت در کار، وجدان کار، پیگیری کار و سلامت کار را در طرحهای توسعه‏ی اقتصادی خودمان در نظر بگیریم؛ بدون اینکه فرهنگ عمومی جامعه را بالا ببریم و فرهنگ کار و وجدان کار و معلومات مربوط به کار را به آن‏ها تزریق کنیم؟ پس، می‏بینید که به فرهنگ برگشت.

من به کارگران سفارش می‏کنم که در هر بخشی و در هرجایی مشغول کار هستند کارگاههای بزرگ، کارگاههای کوچک، کارهای دستی، کارهای ماشینی عظیم، کارهای کشاورزی و روستایی این روزها را روز کار بدانند، این دوران را دوران کار جدی تلقی کنند و کار را هم عبادت‏ بدانند. این کاری که شما برای توسعه و پیشرفت کشور می‏کنید، یک عبادت‏ قطعی است. به مسئولان هم سفارش می‏کنم که پاس طبقات کارگر و محروم و مستضعف و این مردم مؤمن را بدارند؛ آن‏ها را در قوانین، در مراجعات اداری و در سایر مراجعات گوناگونی که با دستگاه‏های دولتی دارند، مورد توجه قرار بدهند.

از جنبه‏ی معنوی نیز کارگر باید احساس کند که بار سنگینی را بر دوش دارد. مسئولان و مردم باید شأن و اهمیت نقش او را درک کنند و بدانند که کارگر شأن معنوی و انسانی بالایی در جامعه دارد. در نظام ارزشی‏ اسلام، پول‏دار بودن اصلًا ارزش‏ نیست؛ حتّی بسیاری از خصوصیات نفسانی، جزو ارزشها به حساب نمی‏آید؛ اما کارگر بودن- و لو برای خودش کار کند- یک ارزش‏ است، و اگر کارِ انجام شده، در پیشبرد زندگی جامعه مؤثر باشد، ارزش‏ آن مضاعف خواهد شد؛ به همین خاطر، رسول اکرم (ص) دست کارگر را بوسید. دست کارگر بوسیدن، امتیاز مادّی برای کارگر محسوب نمی‏شود؛ اما برای او یک امتیاز معنوی است؛ زیرا شأن کارگر را در جامعه بالا می‏برد. شما کارگران باید توجه داشته باشید که ادامه‏ی حیات شرافتمندانه‏ی ملت عزیز ایران و حفظ و تداوم شعارها و مواضع باارزش نظام جمهوری اسلامی در مقابل قلدرهای عالم و استکبار جهانی، با کار و تلاش شما میسر است. بایستی این کار را مخلصانه و دلسوزانه و خوب انجام دهید. البته باید مسئولان دولتی سعی کنند مواد اولیه را برای شما تأمین کنند، تا کارخانجات با همه‏ی ظرفیت و توان خود کار کنند و واحدهای تولیدی جدیدی به وجود آید و نیروهای کار جذب این مراکز شوند.
کارگرها باید این میدان را پیدا کنند که کار خودشان را در خدمت نظام و رونق و حرکت اقتصادی مردم قرار دهند و به بهترین وجه به تولید کالاهای با کیفیت بپردازند. از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «رحم اللّه امرأ عمل عملا فأتقنه»؛ یعنی رحمت خدا بر آن آدمی که کار را با محکم‏کاری انجام دهد. شما باید کار خود را به بهترین وجه عرضه کنید. بدانید که تلاش شما پیش خدا محفوظ است؛ حال آن کارفرمای دولتی و غیر دولتی، تلاش شما را درک بکند یا نکند و پاداش مناسب را بدهد یا ندهد. البته باید تلاش شما را درک کنند و متناسب با آن پاداش بدهند. نفس این محکم‏کاری، مطلوب خدای متعال است و ما باید این ارزش را در نظر داشته باشیم.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی